در جنگ جمل عرب باديه نشينى برخاست و گفت : اى اميرمؤ منان ! آيا مى گويى : خدا يكى است ؟ در اين هنگام مردم به او هجوم آوردند و گفتند: اى مرد مگر نمى بينى كه اميرمؤ منان در چه وضعى است ؟
(منظور حالت جنگ و وضعيت بحرانى آن بوده است ).
حضرت فرمود: بگذاريد حرفش را بزند، زيرا آن چه كه او مى خواهد، من هم از اين مردم مى خواهم . آن گاه فرمود: اى مرد! اين كه بگوييم خدا يكى است ، ممكن است بر چهار نوع باشد كه دو نوع آن ، جايز و دو نوع ديگر جايز نيست .
اما آنهايى كه جايز نيست عبارت از اين است كه كسى بگويد: خدا يكى است و منظور يك در باب اعداد باشد. كه اين در مورد خدا جايز نيست . زيرا يك در باب اعداد دو هم دارد وگرنه ديگر عدد نيست . مگر نمى دانى كسى كه بگويد خداوند سومين شخص از سه شخص است ، كافر شده است ؟ قسم و صورت دوم اين است كه بگويد خدا يكى است ؛ يعنى يكى از مردم است و مقصود، نوعى از يك جنس باشد، اين هم در مورد خدا جايز نيست چون تشبيه است و خداوند برى ء از تشبيه مى باشد. اما آن دو وجهى كه جايز است ، اولى اين كه بگويى خدا يكى است ؛ يعنى ميان اشياء شبيهى ندارد. و دوم اين كه بگويى خدا يكى است و مقصود اين باشد كه خدا در وجود و عقل و وهم تقسيم ناپذير است . و خداى عزّوجلّ، به همين گونه است .(35) اما از نظر عقلى بايد گفت كه كثرت عددى با تكرار وحدت عددى به وجود مى آيد. از اين رو مى توان گفت : چيزى كه به وحدت عددى متصف شده ، يكى از اعداد وجود يا يكى از آحاد موجودات است . و جناب حق سبحان منزه از اين است . بلكه وحدت و كثرت عددى كه در مقابل يكديگرند، از صنع وحدت حقيقى محض اويند؛ وحدتى كه نفس ذات قيوم اوست ؛ و حق محض و خالص و واجب و قائم به ذات است و هيچ در مقابل آن نيست و نفى كثرت ، از لوازم اوست . همچنان كه اميرمؤ منان عليه السلام در حديثى كه گذشت ، بدان اشاره نموده ، فرمود: نه در وجود و نه در عقل و وهم ، قابل تقسيم نيست .(36)
|