بين دو تن از مردم صدر اسلام مشاجره علمى در اصول عقايد به ميان آمد يكى از آن دو شيعى امامى اثنى عشرى بود، آن ديگرى به او گفت : با هم مباحثه مى كنيم هر يك از ما بر ديگرى غالب شد آن ديگرى به دين وى درآيد و از مذهب خود دست بكشد، آن شخص امامى كه ديندار عاقل بود در جوابش گفت : اگر من غالب شدم تو بايد از من متابعت نمايى و مرا اطاعت كنى ، اما اگر تو بر من غالب شدى من حق ندارم از تو اطاعت كنم ، من بايد بروم از امامم بپرسم كه منطق حق و لسان وحى است و اصل و خزانه است ، اگر من نتوانستم جوابت بگويم جواب گو دارم . اين شخص به حق اليقين حق را از باطل تميز داده است و فهميد كه حق با كيست از لفاظى و حرافى باكى و هراسى ندارد. (39) |