جذابيّت سخنان رسول خدا (ص )
ايام حج بود و پيغمبر خدا تصميم گرفته بود ساير قبايل عرب را نيز به اسلام دعوت كند، گروهى از قريش كه بى اندازه مضطرب شده بودند، براى چاره جويى و شروع يك مبارزه منفى بازدارنده با وليد بن مغيره كه مرد سالمند و بزرگى در ميان قريش بود گرد هم آمدند، وليد به آنان گفت : شما آگاهيد كه آوازه محمد در اطراف پيچيده و اكنون زمان انجام مراسم حج فرا رسيده و در اين روزها كاروان هايى از عرب راهى ديار شمايند، درباره او همه يك نظر شويد و تمامى به يك جور درباره اش سخن بگوييد و چنان نباشد كه هر دسته اى سخنى بر خلاف ديگرى بگويد.
گفتند: اى اباعبدشمس هر چه تو بگويى و هر نظرى بدهى ما همگى همان را خواهيم گفت .
وليد گفت : شما سخنى را انتخاب كنيد تا من هم با شما هم آوا شوم .
ما مى گوييم : محمد كاهن است !
نه ، به خدا او كاهن نيست ما كاهنان را ديده ايم سخنان محمد به زمزمه كاهنان و اوراد آنان همانندى ندارد!
پس مى گوييم : ديوانه است !.
نه ديوانه هم نيست ، چون ما ديوانگان را ديده ايم از محمد حركات و رفتار ديوانگان تاكنون سر نزده …
مى گوييم : شاعر است .
شاعر هم نيست به علت اين كه همه انواع شعر را از اشعار حماسه اى و هزج و قريض و مقبوض و مبسوطش را ديده و شنيده ايم ولى سخنان او به شعر نمى ماند.
پس مى گوييم : ساحر است !!.
ساحران و جادوى آن ها را نيز ما ديده ايم و محمد ساحر نيست زيرا سخنان او به كار ساحران كه نخى را گره مى زنند و سپس در آن مى دمند شباهت ندارد!
اى ابا عبدشمس پس چه مى گوييم ؟.
وليد گفت : به خدا قسم گفتارش شيرين است ، و سخن او همانند درختى است كه از درون طبيعت سر بر آورده ، و به اطراف و اعماق ريشه دوانيده و ريشه آن محكم و استوار، و شاخه اش پر از ميوه رسيده و لذيذ است ، هر چه بگوييد مردم مى دانند كه سخن شما بيهوده است . ولى باز هم از همه بهتر آن است كه بگوييد: سحر بيان دارد و با اين سخنان جذاب جادويى است كه ميان پدر و پسر و دو برادر، و زن و شوهر، و فاميل و عشيره جدايى مى اندازد.(202)
اين سخن را همه پسنديدند، و قرار بر آن نهادند همين را حربه تبليغ ضد پيغمبر قرار دهند، و سپس از دور وليد پراكنده شدند و از آن پس سر راه كاروانيان مى نشستند، و به هر كه برخورد مى كردند مى گفتند: مبادا به او نزديك شوى كه او چنين است .(203)
|