16 – زيارت واقعى
همچنين وى مى گويد: ((روزى آقا فرمودند: در منطقه جاسب قم گروهى از كشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زيارت حضرت ثامن الحجج عليه السّلام مشرف مى شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پيرمردى از اهل محلّ را مى بينند كه در گرماى روز كوله بارى از علف به دوش كشيده و با مشقّت بسيار به خانه مى رود، مسافرين مشهد مقدّس كه او را مى بينند زبان به شماتت و سرزنش مى گشايند كه : پيرمرد، زحمت دنيا را ول كن نيستى ، آخر بيا تو هم لااقل يك بار به مشهد مقدّس سفر كن . و اين سخن را تكرار و او را بسيار توبيخ مى كنند.
پيرمرد خسته و پاك دل زبان مى گشايد و مى گويد: شما كه به زيارت آقا رفتيد و به آقا سلام داديد، جواب گرفتيد يا نه ؟ مى گويند: پيرمرد، اين چه حرفى است كه مى زنى مگر آقا زنده است سلام ما را جواب بدهد؟!
پيرمرد مى گويد: عزيزان ، امام كه زنده و مرده ندارد، ما را مى بيند و سخنان ما را مى شنود، زيارت كه يك طرفه نمى شود.
آنان مى گويند: آيا تو اين عُرضه را دارى ؟ وى مى گويد: آرى ، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدّس مى كند و مى گويد: ((أَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا امام هشتم )) و همه با كمال صراحت مى شنوند كه به آن پيرمرد به نام خطاب مى شود كه : عَلَيْكُمُ السَّلام آقاى فلانى ))
و بدين ترتيب زائرين همگى خجالت كشيده و پشيمان مى شوند كه چرا سبب دلشكستگى اين مرد نورانى شدند.))