38 – لطف خدا و ناسپاسى بنده
و نيز مرحوم شيخ الاسلام مزبور – عليه الرحمه – فرمود: شنيدم از عالم بزرگوار وسيد عاليمقدار امام جمعه بهبهانى (اسم شريفش را نيز نقل فرمود ولى بنده فراموش كرده ام ) كه در اوقات تشرف به مكه معظمه روزى به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس از خانه خارج لطف خدا و ناسپاسى بنده شدم ، در اثناى راه ، خطرى پيش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد و با كمال سلامتى از آن خطر رو به مسجد آمدم ، نزديك در مسجد، خربزه زيادى روى زمين ريخته بود و صاحبش مشغول فروش آنها بود، قيمت آن را پرسيدم گفت آن قسمت ، فلان قيمت و قسمت ديگر ارزانتر و فلان قيمت است ، گفتم پس از مراجعت از مسجد مى خرم و به منزل مى برم .
پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم ،در حال نماز در اين خيال شدم كه از قسمت گران آن خربزه بخرم يا قسمت ارزانترش و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در اين خيال بودم و چون از نماز فارغ شده خواستم از مسجد بيرون روم ، شخصى از در مسجد وارد و نزديك من آمد و در گوشم گفت خدايى كه تو را از خطر مرگ ، امروز نجات بخشيد آيا سزاوار است كه در خانه او نماز خربزه اى بخوانى ؟
فورا متوجه عيب خود شده و بر خود لرزيدم ، خواستم دامنش را بگيرم او را نيافتم ، نظير داستان 36 و 38 بسيار است از آن جمله در كتاب قصص العلماى مرحوم تنكابنى ، صفحه 311 مى گويد: و از جمله كرامت سيد رضى – عليه الرحمه – آن است كه در وقتى از اوقات سيد رضى نماز خود را به برادرش سيدمرتضى علم الهدى – عليه الرحمه – اقتدا كرد چون به ركوع رفتند سيد رضى نمازش را فرادا خواند و اقتدا را منقطع ساخت ، پس از وى سؤ ال كردند از سبب انفراد، در جواب فرمود كه چون به ركوع رفتم ديدم كه امام جماعت كه برادرم سيد مرتضى باشد در مسئله اى از حيض فكر مى نمايد و خاطرش بدان متوجه است و در درياى خون غوطه ور است ، پس نماز خود را فرادا كردم .
و در بعضى از كتب است كه جناب سيد مرتضى فرموده بود((برادرم درست فهميده پيش از آمدن براى نماز، زنى مسئله اى از حيض از من پرسش نمود و من در خيال جواب آن فرورفته بودم و از اين جهت برادر م مرا در درياى خون غوطه ور ديد))
حضور قلب در نماز هرچند از شرايط صحت نيست ؛ يعنى نماز بدون حضور هم تكليف را ساقط مى كند و قضاء و اعاده نماز واجب نيست لكن بايد دانست كه نماز بى حضور قلب ، مانند بدن بى روح است ؛ يعنى چنانچه بدن بى جان را اثرى و ثمرى نيست ، نماز بى حضور را اجر و ثوابى نيست و موجب قرب به خدا نخواهد شد، مگر همان مقدارى كه با حضور بجا آورده شده و لذا بعضى نصف و بعضى ثلث و بعضى ربع تا اينكه بعضى عشر نمازشان پذيرفته است .(19)
در كتاب كافى از امام صادق عليه السلام مروى است كه ممكن است شخصى پنجاه سال نماز خوانده باشد ولى دو ركعت نمازپذيرفته شده نداشته باشد((اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِنْ صَلوةٍ لا تُرْفَعُ وَعَمَلٌ لا يَنْفَعُ))