توجيه و تفسير تكامل تاريخ

توجيه و تفسير تكامل تاريخ

اگر در مكتبی ، جامعه ، دارای شخصيت و طبيعت

شناخته شود ، و از طرف ديگر اين موجود شخصيت دار يك موجود زنده متحول‏
و متكامل و بالنده تلقی شود ، بايد ديد تكامل جامعه را چگونه توجيه و
تفسير می‏كند ؟ يعنی بايد ديد اين مكتب جامعه را به چه شكلی به سوی كمال‏
در تكاپو می‏داند ، به عبارت ديگر : تكامل را چگونه تفسير و توجيه‏
می‏نمايد ؟
قرآن مجيد ، هم بر شخصيت و واقعيت جامعه تأكيد دارد و هم بر سير
صعودی و كمالی آن از سوی ديگر می‏دانيم مكتبهای ديگر هم بوده و هستند كه‏
ضرورت و جبر تاريخ را بدين سو می‏دانند ، پس لازم است بدانيم كه چه از
نظر قرآن مجيد و چه از نظر برخی مكتبهای ديگر ، تكامل تاريخ را چگونه‏
بايد توجيه و تفسير كرد ؟ و مخصوصا انسانها چه مسئوليتی دارند و چه نقشی‏
بايد ايفا نمايند ؟ بالاخص ” انتظار بزرگ ” به چه شكل و چه صورت بايد
باشد ؟

دو شيوه مختلف

توجيه تكامل تاريخ با دو شيوه مختلف صورت می‏گيرد . ما يكی از اين دو
شيوه را ” ابزاری ” و از نظری ديالكتيكی می‏ناميم . و شيوه ديگر را ”
انسانی ” يا ” فطری ” می‏خوانيم .

به عبارت ديگر درباره تكامل تاريخ دو گونه بينش و دو گونه طرز تفكر
وجود دارد و بر حسب هر يك از اين دو طرز تفكر ” انتظار بزرگ ” شكل و
صورت و بلكه ماهيت خاص پيدا می‏كند .
اكنون به توضيح اين دو طرز تفكر می‏پردازيم و البته آن اندازه به توضيح‏
اين دو طرز تفكر می‏پردازيم كه مسأله با ” انتظار ” و اميد به آينده و
نوع راهگشائی به سوی آينده مربوط است و نه بيشتر .

بينش ديالكتيكی يا ابزاری

برخی ، تحولات تكاملی تاريخ را از زاويه انقلاب اضداد به يكديگر توجيه‏
می‏كنند ، منحصر به تاريخ جزئی از طبيعت است ، تحولات تكاملی طبيعت را
به طور كلی از اين راه توجيه می‏نمايند . ما الزاما ناچاريم پيش از آن كه‏
به توضيح توجيه ابزاری تاريخ بپردازيم ، توجيه ديالكتيكی طبيعت را كه‏
مبنای توجيه ابزاری تاريخ است اندكی توضيح دهيم .
بينش ديالكتيكی طبيعت بر اين اساس است كه اولا طبيعت در حركت و
تكاپوی دائم است ، ثابت و توقف و يكسانی در طبيعت وجود ندارد ، پس شناخت و بينش درست درباره طبيعت‏
اين است كه همواره اشياء را در حال حركت و دگرگونی مطالعه كنيم و حتی‏
بدانيم كه فكر ما نيز ، به حكم اينكه جزئی از طبيعت است در هر آن در
حال دگرگون شدن است ، در دو لحظه به يك حال نيست ، در هر لحظه هر
انديشه‏ای غير از انديشه لحظه پيش است .
ثانيا – هر جزء از اجزاء طبيعت تحت تأثير ساير اجزاء طبيعت است و
به نوبه خود در همه آنها مؤثر است ، يك همبستگی كامل ميان همه اجزاء
وجود دارد ، پس شناخت و بينش ما درباره طبيعت آنگاه صحيح است كه هر
چيز را در حال ارتباط با همه چيز – نه به صورت منفرد و مجزا – مطالعه‏
نمائيم . يعنی همانطوريكه هر چيز به حكم قانون حركت ، در هر لحظه غير از
آن است كه در لحظه پيش بود ، و اگر آنرا در لحظه بعد عينا همان بدانيم‏
كه در لحظه قبل بوده است شناخت ما از آن شيئی غلط است . همچنين هر چيز
در شرايط خاص و در حال ارتباط با اشياء معين ، غير از آن چيز است در
شرايط ديگر و در حال ارتباط با اشياء ديگر . و اگر بپنداريم كه يك چيز
در شرايط خاص ، عينا همان چيز است در شرايط ديگر ، باز هم شناخت ما
نسبت به آن غلط است .

ثالثا – حركت از تضاد ناشی می‏شود ، تضادها كشمكشها پايه حركتها است ،
همانطوريكه ” هراكليت ” يونانی در دو هزار و پانصد سال پيش گفته است‏
: ” نزاع ، مادر پيشرفتها است ” تضادها به اين صورت پديد می‏آيد كه هر
چيز طبعا گرايشی به سوی ضد خود و نفی كننده خود دارد و آن را در درون خود
می‏پرورد . هر چيز در حالی كه خود را ” اثبات ” می‏كند ، ” انكار ”
خود را نيز در بر دارد . هر چيز در عين اينكه هست ، نيست ، زيرا عامل‏
فنا و نيستی خود را نيز همراه دارد . با رشد عوامل نفی كننده ، در درون‏
شی دو دسته عوامل صف آرائی می‏كنند ، عوامل اصلی و اثباتی كه می‏خواهد شی‏ء
را در حالی كه هست نگهدارد ، و عوامل نفی كننده كه می‏خواهد آن را تبديل‏
به نفی خودش بكند .
رابعا – جدال درونی اشياء رو به تزايد است و شدت می‏يابد تا به اوج‏
خود يعنی آخرين حد اختلاف و كشمكش می‏رسد ، به نقطه‏ای می‏رسد كه تغييرات‏
كمی در يك حالت انقلابی و جهش‏وار تبديل به تغيير كيفی می‏شود و كشمكش‏
به سود نيروهای نو و شكست نيروهای كهن پايان می‏يابد و شی‏ء يك سره به ضد
خود تبديل می‏شود .
پس از آن كه شی‏ء تبديل به ضد خود گرديد ، بار ديگر همان جريان صورت‏
می‏گيرد ، يعنی اين مرحله نيز به نوبه خود ضد خويش را می‏پرورد و پس از يك سلسله كشمكشها به نفی خود ، كه نفی‏
نفی مرحله اول است و به نحوی مساوی است با اثبات است منتهی می‏شود .
ولی نفی نفی كه مساوی با اثبات است به معنی رجعت به حالت اول نيست ،
بلكه به صورت نوعی تركيب ميان حالت اول است و حالت دوم است . پس‏
حالت سوم كه ضد ضد است و آن را ” سنتز ” می‏ناميم تركيبی است از
حالت اول كه آن را ” تز ” می‏ناميم و حالت دوم كه آن را ” آنتی تز ”
می‏خوانيم . طبيعت به اين ترتيب حركت می‏كند و از مرحله‏ای به مرحله‏ای‏
ديگر منتقل می‏شود و راه ” تكامل ” خود را می‏پيمايد .
طبيعت هدفدار نيست و كمال خود را جستجو نمی‏كند ، بلكه به سوی انهدام‏
خويش تمايل دارد ، ولی چون آن انهدام نيز به نوبه خود به انهدام خويش‏
تمايل دارد و هر نفی كننده به سوی نفی كننده خود گرايش دارد ، نفی نفی‏
كه نوعی تركيب ميان دو مرحله قبل از خود است صورت می‏گيرد و قهرا و
جبرا تكامل رخ می‏دهد . اين است ديالكتيك طبيعت .
تاريخ نيز جزئی از طبيعت است و ناچار – هر چند عناصر مشكله‏اش‏
انسانها هستند – چنين سرشت و سرنوشتی دارد . يعنی تاريخ يك جريان دائم‏
و يك ارتباط متقابل ميان انسان و طبيعت و انسان و اجتماع ، و يك صف‏
آرائی و جدال دائم ميان گروههای در حال رشد انسانی و گروههای در حال زوال انسانی است كه در
نهايت امر در يك جريان تند و انقلابی به سود نيروهای در حال رشد پايان‏
می‏يابد و بالاخره يك تكاپوی اضداد است كه همواره هر حادثه به ضد خودش و
او به ضد ضد تبديل می‏گردد و تكامل رخ می‏دهد .
اساس زندگی بشر و موتور به حركت آورنده تاريخ او كار توليدی است ،
كار توليدی اجتماعی در هر مرحله از رشد باشد مناسبات اقتصادی ويژه‏ای‏
ميان افراد ايجاب می‏كند و آن مناسبات اقتصادی مقتضی يك سلسله مناسبات‏
ديگر اعم از اخلاقی و سياسی و قضائی و خانوادگی و غيره است كه آنها را
توجيه نمايد . ولی كار توليدی در مرحله خاص از رشد ثابت نمی‏ماند ، زيرا
انسان موجودی است ابزار ساز و ابزار توليدی تدريجا تكامل می‏يابد و ميزان‏
توليد را بالا می‏برد ، با تكامل ابزار توليد انسانهای نو ، با بينش نو و
وجدان تكامل يافته پا به ميدان می‏گذارند ، زيرا همچنانكه انسان ابزار ساز
است ، ابزار هم به نوبه خود انسان ساز است . و از طرف ديگر هم رشد
توليد و بالا رفتن ميزان آن ، مناسبات اقتصادی ديگری ايجاب می‏كند ، و آن‏
مناسبات اقتصادی به نوبه خود مقتضی يك سلسله مناسبات اجتماعی ديگر
است كه آنها را توجيه نمايد .
اين است كه گفته می‏شود ، اقتصاد زير بنای اجتماع است و ساير شؤون ،
روبنا . يعنی همه شؤون اجتماعی برای توجيه و تفسير وضع اقتصادی جامعه است و هنگامی كه زير بنای جامعه ، در
اثر تكامل ابزار توليد و بالا رفتن سطح توليد دگرگون می‏شود ، جبرا روبناها
بايد تغيير كند . ولی همواره قشر وابسته به اقتصاد كهن كه دگرگونی را به‏
زيان خود می‏بيند كوشش می‏نمايد وضع را به همان حال كه هست نگهدارد ، اما
قشر نو خاسته ، يعنی قشر وابسته به ابزار توليدی جديد ، قشری كه منافع‏
خود را در دگرگونی اوضاع و بر قراری نظامی جديد تشخيص می‏دهد ، كوشش‏
می‏كند جامعه را تغيير دهد و جلو ببرد و ساير شؤون اجتماعی را با ابزار
تكامل يافته و سطح جديد توليد هماهنگ سازد .
نزاع و كشمكش ميان اين دو گروه – كه يكی جامد الفكر و وابسته به گذشته‏
و ديگری روشنفكری و وابسته به آينده است ، يكی فضای موجود را برای تنفس‏
خود لازم می‏شمارد و می‏خواهد آنرا نگهدارد و ديگری فضای تنفس جديدی جستجو
می‏كند ، يكی در حال زوال و ديگری در حال رشد است – سخت در می‏گيرد و
شدت می‏يابد تا به اوج خود كه نقطه انفجار است می‏رسد و جامعه با يك گام‏
انقلابی به صورت دگرگونی نظام كهن و بر قراری نظام جديد و به صورت‏
پيروزی نيروهای نو و شكست كامل نيروهای كهنه تبديل به ضد خود می‏گردد و
مرحله تازه‏ای از تاريخ آغاز می‏شود .
اين مرحله از تاريخ نيز به نوبه خود سرنوشتی مشابه با مرحله قبلی دارد
، يعنی به دنبال تكامل ابزار توليد ، انسانهای نوتر پا به ميدان می‏گذارند
، و به علت بالا رفتن ميزان توليد ، نظامات اجتماعی موجود ، قدرت حل مشكلات اجتماعی را از
دست می‏دهد . بار ديگر جامعه دچار بن بست و تضاد می‏شود و ضرورت دگرگونی‏
نظامات اقتصادی و اجتماعی پيدا می‏شود ، اين مرحله نيز جای خود را به ضد
و نفی كننده خود ميدهد و مرحله جديدتری آغاز می‏شود و همين طور . . .
تاريخ – مانند خود طبيعت – همواره از ميان اضداد عبور می‏كند ، يعنی‏
حلقات پيوسته تاريخ عبارت است از مجموعه‏ای از اضداد ، كه هر مرحله‏
قبلی ، مرحله بعدی را در درون خود پرورانده است و پس از يك سلسله‏
كشمكشها جای خود را به او داده است .
اين طرز تفكر درباره طبيعت و تاريخ ، تفكر ديالكتيكی ناميده می‏شود ، و
چون در مورد تاريخ ، همه ارزشهای اجتماعی را در طول تاريخ ، تابع و
وابسته به ابزار توليد می‏داند ، ما اين طرز تفكر و اين بينش را در مورد
تاريخ ” بينش ابزاری ” می‏ناميم . از اين به بعد هرگاه بگوئيم ” بينش‏
ابزاری تاريخ ” مقصودمان اين طرز خاص از تفكر درباره تحولات تاريخی‏
است كه از آن به ماديت تاريخی ( ماترياليسم تاريخی ) تعبير می‏شود و
خلاصه‏اش اين است كه تاريخ ماهيت و طبيعت مادی دارد و وجود ديالكتيكی .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.