51 – رؤ ياى صادقانه
سيد جليل جناب آقاى ذوالنور (معمار) كه نزد اهل ايمان ، به تقوا و سداد معروف است نقل نمود شبى در عالم رؤ يا بستانى بس وسيع و قصرى با شكوه ديدم از دربان اذن گرفتم و وارد شدم دستگاه سلطنتى ديدم همينطور كه تفرج مى كردم و از بزرگى دستگاه در شگفت بودم به قسمت بنگاه آن رسيدم كه آبها از اطرافش در جريان و درختهاى ياس سر درهم پيچيده بوى مست كننده آنها را استشمام مى كردم ، زير سايه آنها تخت سلطنتى گذاشته به انواع زينتها مزين و مفرش بود وبالاى آن جناب آقاى شيخ محمد قاسم طلاقت (واعظ) را ديدم كه با نهايت عزت و جلال نشسته است . از دربان پرسيدم كه اين دستگاه متعلق به كيست ؟ گفتند به آقاى طلاقت كه بر كرسى سلطنتى نشسته ، اذن حضور گرفته بر او وارد شدم و پس از انجام تشريفات زيادى گفتم آقاى طلاقت من با شما رفاقت داشتم و از حالات شما با خبر بودم چه شده كه خداوند به شما چنين مقامى عنايت فرموده است ؟
در جواب گفت : چنين است كه مى گويى ، من عملى نداشتم كه مرا به چنين مقامى رساند لكن در اثر اينكه جوانى داشتم هيجده ساله به فاصله 24 ساعت مرضى در گلويش پيدا شد و از دنيا رفت ، خداوند كريم در برابر اين مصيبت ، چنين مقامى به من داد.
آقاى ذوالنور گفت من از مرگ فرزند آقاى طلاقت بى خبر بودم خواستم ايشان را ملاقات نمايم و خواب خود را برايش بگويم گفتم شايد فرزندش نمرده باشد و خواب را تعبير ديگرى باشد، از ايشان نپرسيدم بلكه از يك نفر اهل علم كه با ايشان رفاقت داشت از حال فرزندش پرسش كردم گفت بلى چندى قبل پسر هيجده ساله ايشان به فاصله 24 ساعت ازكَفَش رفت .
در باب اجرها و پاداشهاى الهى در مورد مرگ اولاد خصوصا پسر، روايات و داستانهايى است كه در اوايل كتاب ((لئالى الاخبار)) مرحوم تويسركانى نقل كرده است و براى مزيد اطلاع به كتاب ((مسكن الفؤ اد فى موت الاحبة والاولاد)) تاءليف شهيد ثانى مراجعه شود و در اينجا به نقل يك روايت اكتفا مى شود:
حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد((اجر مؤ من از مردن فرزندش بهشت است صبر كند يا نكند)).(26)
با اينكه اجر در هر مصيبت و بلايى موقوف بر صبر آن است مگر در موت اولاد هرچند نتواند صبر كند اجرش ثابت است .