با حضور در خانه، به پدر و مادر دلدارى بدهيد، تقوا و پرهيزگارى را پيشه كنيد. شهيد عباس شعبانى |
|
خاطره
مانده بوديم وسط ميدان مين. همه مجروح بودند و خسته. يه رزمنده ي زخمي چند متر آنطرف تر از من افتاده بود. دست و پايش را روي زمين مي کشيد. انگار دردش شديد شده بود. با آرنج خودش را کشيد جلوتر. کم کم از من دور مي شد. فکر کردم مي خواهد از ميدان مين خارج شود. گفتم: « با اين همه درد چرا اينقدر به خودت فشار مي آوري؟ » گفت: « چند تا مجروح ديگر آنطرف هستند. من هم چند دقيقه بيشتر زنده نيستم. مي خواهم قمقمه ي آبم را برسانم به دست آنها » |