216 – كرامت رسول الله در قبر


216 – كرامت رسول الله در قبر
شبلى ، با جمعى از مريدان ، به عزم حج روانه باديه گرديدند. در اثناى راه ، يكى از مريدان را اجل موعود رسيد. شبلى ، متحير، در آن قالب بى جان مى نگريست و با خود، فكر تجهيز و دفن او مى كرد. ناگاه ديد كه تمام جسمش ، در يك چشم به هم زدن ، سياه و تيره گشت و هنوز يك ساعت نگذشته بود كه آن سياهى به سفيدى مبدل شد.
شبلى از آن حال تعجب نموده ، آن مريد را در خواب ديد، كه حله اى از حله هاى بهشت پوشيده ، و تاجى مزين به جواهر بر سر نهاده ، و خاتمى نورانى در انگشت كرده ، كه بر نگين آن نوشته است : هذا جزاء من صلى على محمد و آله – صلى الله عليه و آله
شبلى از او پرسيد: سر آن سياهى و سفيدى چه بود؟
جواب داد: سياهى ، تيرگى معصيت بود. هنوز مرغ جانم ، كامل از قفس تن بيرون نرفته بود كه بدن من به خاطر گناه سياه گرديد. ناگاه صدر و بدر عالم و سيد بنى آدم ، محمد – صلى الله عليه و آله – را ديدم كه آمد، و قدحى از آب در دست داشت ، و آن را بر من ريخت و به دست مبارك ، سياهى معاصى را از من نشست ، و خلعت كرامت و خاتم سعادت به من بخشيد.
من عرض كردم : يا رسول الله ! به خاطر كدام عمل مستحق اين كرامت شدم ؟
فرمود: چون تو در دنيا عادت داشتى كه پيوسته بر من صلوات مى فرستادى ، من به آن سبب ، نظر عنايت از او دريغ نداشتم .
شبلى از خواب بيدار شد. گفت : بر من روشن گرديد كه ظلمت گناه ، با لعمه درود بر حبيب خداوند – صلى الله عليه و آله – از بين مى رود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.