1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَعَنَ اللَّهُ الْقَدَرِيَّةَ لَعَنَ اللَّهُ الْخَوَارِجَ لَعَنَ اللَّهُالْمُرْجِئَةَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُرْجِئَةَ قَالَ قُلْتُ لَعَنْتَ هَؤُلَاءِ مَرَّةً مَرَّةً وَ لَعَنْتَ هَؤُلَاءِ مَرَّتَيْنِ قَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ إِنَّ قَتَلَتَنَا مُؤْمِنُونَ فَدِمَاؤُنَا مُتَلَطِّخَةٌ بِثِيَابِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ حَكَى عَنْ قَوْمٍ فِى كِتَابِهِ أَلّ ا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّ ى يَأْتِيَن ا بِقُرْب انٍ تَأْكُلُهُ النّ ارُ قُلْ قَدْ ج اءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِى بِالْبَيِّن اتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ ص ادِقِينَ قَالَ كَانَ بَيْنَ الْقَاتِلِينَ وَ الْقَائِلِينَ خَمْسُمِائَةِ عَامٍ فَأَلْزَمَهُمُ اللَّهُ الْقَتْلَ بِرِضَاهُمْ مَا فَعَلُوا
اصول كافى جلد 4 صفحه :133 رواية :1
اصول كافى جلد 4 صفحه :133 رواية :1
مردى از حضرت صادق عليه السلام حديث كند كه فرمود: خدا لعنت كند قدريه را، خدا لعنت كند خوارج را، خدا لعنت كند مرجئه را، خدا لعنت كند مرجئه را گويد: من عرض كردم : قدريه و خوارج را هر كدام يك بار لعنت كردى ، و اينان را (يعنى مرجئه ) را دوباره ؟ فرمود: اينها ميگويند: كشندگان ما مؤ منند، پس دامنشان تا روز قيامت بخون ما آلوده است ، همانا خداوند در كتاب خود از مردمى حكايت كند كه (گفتند): ((هرگز ايمان بپيامبرى نياوريم تا برا يما قربانى بياورد كه آتش آنرا بخورد بگو همانا آمد شما را پيامبرانى پيش از من با نشانه ها و با همانكه گفتيد پس چرا كشتيد آنها را اگر راستگويانيد)) (سوره آل عمران آيه 183) فرمود: ميانه كشندگان و گويندگان (باين حرف ) پانصد سال فاصله بود و خداوند كشتن را بآنان نسبت داده براى اينكه بدانچه آنها (يعنى كشندگان ) كردند راضى بودند.
شرح :
قدريه در روايات بر جبرى و تفويضى هر دو اطلاق شده و در اينجا مقصود دومى است چنانچه پيش از اين نيز گذشت ، و خوارج آنهايند كه بر امام (عليه السلام ) خروج كنند و مرجئه بحسب لعنت از ارجاء بمعناى تاءخير است ، و بكسانى گويند كه على (عليه السلام ) را از مرتبه خود در خلافت تاءخير اندازند و خليفه چهارم دانند، و نز بآنان گويند كه معتقدند كه هيچ گناهى بايمان زيان نرساند زيرا ايمان در نظر آنها صرف عقيده است و عمل هيچ دخالتى در آن ندارد و روى اين جهت گويند هيچ مصيبتى بايمان زيان نرساند چنانچه هيچ طاعتى با كفر سود ندهد، و اين دسته دوم آنهايند كه گويند هيچ مصيبتى بايمان زيان نرساند چنانچه هيچ طاعتى با كفر سود ندهد، و اين دسته دوم آنهايند كه گويند كشتن امام و مؤ منين اخيار موجب عذاب نشود زيرا صرف اعتقاد بخدا و رسول را ايمان دانند و وجه اين كه آنها را مرجئه گويند اينست كه اينان عذاب را از گناه پس اندازند و مؤ خر كنند، و ظاهر اين است كه مقصود از مرجئه اين معناى دوم است اگرچه چنانچه مرحوم مجلسى (ره ) گويد: ممكن است بمعناى اول هم باشد زيرا انان كه على را خليفه چهارم دانند (و انتخاب خليفه رابراى مردم دانند) كشتن هر كس كه بر خليفه زمان بشورد جايز دانند اگر چه از ائمه دين و فرزندان رسولخدا (ص ) باشند، و بايد دانست كه آيه نقل بمعنا شده و گرنه لفظ آيه ((لا نؤ من )) است بجاى ((لن نؤ من ))