حسين بن نعيم صحاف گويد:

1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَ يَكُونُ الرَّجُلُ عِنْدَ اللَّهِ مُؤْمِناً قَدْ ثَبَتَ لَهُ الْإِيمَانُ عِنْدَهُ ثُمَّ يَنْقُلُهُ اللَّهُ بَعْدُ مِنَ الْإِيمَانِ إِلَى الْكُفْرِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ الْعَدْلُ إِنَّمَا دَعَا الْعِبَادَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ لَا إِلَى الْكُفْرِ وَ لَا يَدْعُو أَحَداً إِلَى الْكُفْرِ بِهِ فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ثُمَّ ثَبَتَ لَهُ الْإِيمَانُ عِنْدَ اللَّهِ لَمْ يَنْقُلْهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ الْإِيمَانِ إِلَى الْكُفْرِ قُلْتُ لَهُ فَيَكُونُ الرَّجُلُ كَافِراً قَدْ ثَبَتَ لَهُ الْكُفْرُ عِنْدَ اللَّهِ ثُمَّ يَنْقُلُهُ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ الْكُفْرِ إِلَى الْإِيمَانِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَلَقَ النَّاسَ كُلَّهُمْ عَلَى الْفِطْرَةِ الَّتِي فَطَرَهُمْ عَلَيْهَا لَا يَعْرِفُونَ إِيمَاناً بِشَرِيعَةٍ وَ لَا كُفْراً بِجُحُودٍ ثُمَّ بَعَثَ اللَّهُ الرُّسُلَ تَدْعُوا الْعِبَادَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يَهْدِهِ اللَّهُ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 144 رواية : 1
1 حسين بن نعيم صحاف گويد: بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم : چگونه است كه (گاهى ) انسان نزد خداوند مؤ من است و ايمان او نزد خدا ثابت است سپس خداوند پس از آن او را از ايمان بكفر ببرد؟ گويد: حضرت در پاسخ فرمود: همانا خداى عزوجل عادل است ، و جز اين نيست كه بندگانش را بايمان خود خوانده است نه بكفر، و احدى را بكفر دعوت نكرده است ، پس هر كه باو ايمان آورد و ايمانش نزد خداوند ثابت گردد خداى عزوجل ديگر او را از ايمان بكفر منتقل نسازد.
من عرضكردم : (گاهى ) مردى كافر است ، و كفرش نزد خدا ثابت است سپس خداوند او را پس از آن از كفر بايمان منتقل سازد (اين چگونه است ؟).
فرمود: همانا خداى عزوجل همه مردم را بر فطرت ساده آفريده ، كه نه ايمان بشريعتى را بفهمند و نه كفر و انكارى دانند، سپس رسولان را فرستاد كه بندگان را بايمان بخدا دعوت كنند، پس برخى را خداوند (بدين وسيله ) هدايت و راهنمايى فرمود، و برخى را هدايت نفرمود.
شرح :

در قسمت اول حديث جواب و سؤ ال واضح است ، ولى در قسمت دوم بنا بر اينكه ((جمله : قلت له : فيكون الرجل كافرا…)) جمله استفهاميه باشد نه خبريه چنانچه ظاهر همانست ، امام (عليه السلام ) جواب سريع به پرسش راوى نداده است بلكه بجاى آن يك قاعده كلى بيان فرموده است . مجلسى (ره ) پس از احتمالاتى كه در قسمت اول و دوم حديث داده است در قسمت دوم آن چنين گويد: ظاهر اينست كه كلام سائل استفهام (و پرسش ) باشد، و حاصل جواب (و پاسخ ) اينست كه خداى تعالى بندگان را بر فطرتى آفريده كه قابل پذيرش ايمان است ، و بوسيله فرستادن رسولان و برپاداشتن حجت هاى خود بر همه آنها حجت را تمام كرده ، پس هيچ كس در قيامت حجتى بر خدا ندارد، و احدى از آنها مجبور بر كفر نيست نه از نظر آفرينش و نه از نظر كوتاهى كردن در هدايت و راهنمائى برپاداشتن حجت ، ليكن برخى مشمول لطف خاص پروردگار شدند و همان باعث تاءييد آنها در ايمانشان شد، و برخى بواسطه سوء اختيار خودشان سزاوار لطف خاص او نشدند و كافر شدند در عين حال مجبور به كفر هم نبودند و همين معناى ((امر بين امرين )) است كه بارها گفته ايم .
و محتمل است كه مقصود از فرمايش آنحضرت ((فمنهم من هدى الله …)) اين باد كه برخى از اين هدايت عامه بهره مند شدند و برخى بهره مند نشده اند و اين معنى بمسلك متكلمين موافق تر است ، و معناى اول با اخبار ديگر سازگارتر است ، و اللّه علم بحقيقة الاسرار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.