ملامت جاهلانه (1) محمد پسر منكدر، مى گويد: روزى در وقت شدت گرماى هوا به بيرون از مدينه رفته بودم. ديدم امام باقر (ع) با اندام توانمند و فربه خود به دو تن از غلامانش تكيه كرده و مشغول كشاورزى است، با خود گفتم: |
ملامت جاهلانه (1) محمد پسر منكدر، مى گويد: روزى در وقت شدت گرماى هوا به بيرون از مدينه رفته بودم. ديدم امام باقر (ع) با اندام توانمند و فربه خود به دو تن از غلامانش تكيه كرده و مشغول كشاورزى است، با خود گفتم: |