برای بازی آفریده نشده ام

برای بازی آفریده نشده ام

علی بن حسان واسطی می گوید تعدادی اسباب بازی همراه برداشتم و گفتم چون امام خردسال است آنها را برای آن حضرت هدیه می برم خدمت آن گرامی شرفیاب شدم و مردم مسائل خود را می پرسیدند واو پاسخ می داد چون پرسشهایشان پایان یافت و رفتند، امام (ع) برخاست و رفت، و من نیز به دنبال او رفتم و به وسیله خادمش اجازه ملاقات گرفتم و داخل شدم. سلام كردم جواب سلام دادند اما ناراحت بنظر می رسیدند و به من نیز اجازه نشستن ندادند، پیش رفتم و اسباب بازیها را نزد او نهادم، خشمگین به من نگاه كرد و اسباب بازیها را به چپ و راست پرتاب نمود و فرمود: ما لِهذا خَلَقَنیِ اللهُ ما اَنَا وَ اللَّعْبِ.
خدا مرا برای بازی نیافریده است،. مرا با بازی چكار! من اسباب بازیها را برداشتم و از آن بزرگوار طلب بخشش كردم و او پذیرفت و مرا عفو كرد و بیرون آمدم.

(دلائل الامامه، ص212)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.