| 
 
  | 
|
| خاطره
 گوشه ی حیاط ، می ایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت . هنز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد. با همان حال ، العفو می گفت. گریه می کرد. می گفت« ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم می شم.»  شهید مصطفی ردانی پور  | 
|
| 
 
  | 
|
| خاطره
 گوشه ی حیاط ، می ایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت . هنز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد. با همان حال ، العفو می گفت. گریه می کرد. می گفت« ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم می شم.»  شهید مصطفی ردانی پور  | 
|