شهید عبدالله آگاه

همکلاسان عزیزم باید آینده مملکت بدست شما اداره شود پس اول متعهد شوید و بعد متخصص. شهید عبدالله آگاه

خاطره

یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادی ما را به رخمان بکشد.هر وقت وارد اتاق می شدم ، نیم خیز هم که شده از جاش بلند می شد . اگر بیت بار هم می رفتم و می آمدم بلند می شد. می گفتم : علی جان ، من غریبه هستم ؟ چرا به خودت زحمت می دی؟ می گفت : احترام به والدین ، دستور خداست. یک روز که خانه نبودم ، از جبهه آمده بود . دیده بود یک مشت لباس نشسته گوشه ی حیاطه ، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند . وقتی رسیدم بهش گفتم :الهی بمیرم برات مادر ، تو با یک دست، چطوری این همه لباس رو شستی؟ گفت : اگر دو دست هم نداشتم ، باز هم وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو زحمت شستن لباس ها را بکشی !  شهید علی ماهانی
منبع : نماز،ولایت،والدین،ص 83

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.