سردار شهید علی محمدی‌پور

اما تو ای برادر عراقی! اگرچه تو مأموری و قاتلِ جان من، اما من تو را برادر خود می‌دانم. از تو خواهم گذشت. اگر خدا اجازه دهد، اوّل کسی را که شفاعت کنم، تو هستی آماده باش و غمی به دل راه مده. وحشتی نداشته باش. سینه‌ی من آماده است. تو خون مرا خواهی ریخت، اما من امیدوارم با ریخته شدن خونم، گناهانم بخشیده شود. سردار شهید علی محمدی‌پور

خاطره

یک روز در حالی که با یکی از بچه ها شوخی می کردم، پایم اتفاقی به نادر که خواب بود،خورد. نادر با ناراحتی بیدار شد،اما همین که خواست چیزی بگوید، گفت:«لا حول و لا قوه الا بالله» و دوباره خوابید. فهمیدم که چقدر زود خشم خود را فرو برد.   شهید نادر علی میرواری
منبع : سایت صبح

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.