انتخاب بهترین راه
روزى ابوجعفر منصور دوانيقى حضرت صادق (عليه السلام) را نزد خود احضار كرده بود.
پس از آن كه امام صادق (عليه السلام) از مجلس منصور بيرون آمد و خواست از شهر حيره خارج شود، ما نيز به همراه حضرت حركت كرديم .
اوائل شب بود كه به دروازه شهر رسيديم و دژبان ، مانع حركت حضرت شد و گفت كه نمى گذارم خارج شويد.
امام (عليه السلام) اصرار زيادى نمود؛ ولى سودى نبخشيد و مامور حكومت ، بر ممانعت خود اصرار مى ورزيد.
مصادف گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : فدايت شوم ، اين شخص همچون سگ شما را مى آزارد و مى ترسم بيش از اين موجب ناراحتى شما گردد، اجازه فرما تا من و مرازم كار او را بسازيم و جسد او را در رودخانه بيندازيم .
حضرت اظهار داشت : ساكت باش ، لازم نيست كارى بكنى .
و بالا خره ، دژبان همچنان به ممانعت و اذيّت خود ادامه داد تا آن كه مقدار زيادى از شب سپرى شد و بعد از آن ، حضرت را آزاد كرد و توانستيم به حركت خود ادامه دهيم .
و چون مقدارى راه رفتيم ، امام (عليه السلام) فرمود: اى مرازم ! آيا الان بهتر شد يا كارى كه مى خواستيد انجام دهيد؟
گفتيم : ياابن رسول اللّه ! الان بهتر شد.
سپس حضرت فرمود: چه بسا مردى به جهت بى تابى و كم صبرى از يك ناراحتى ناچيز نجات يابد؛ ولى بعد از آن مبتلا به يك ناراحتى شديد و بزرگى گردد.
كافى : ج 8، ص 73، ح 49.
|