سردار شهید نور علی شوشتری

 دیروز ازهرچه بودگذشتیم-امروزازهرچه بودیم گذشتیم. آنجاپشت خاکریزبودیم و اینجادرپناه میز. دیروزدنبال گمنامی بودیم و امروزمواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان میداد و اینجاایمانمان بومیدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی ازان توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی واردنشوید. الهی نصیرمان باش تابصیرگردیم، بصیرمان کن تاازمسیربرنگردیم. آزادمان کن تا اسیرنگردیم. سردار شهید نور علی شوشتری

خاطره

خودش جوهر آورد و انگشتم را زد روی کاغذ. می دانست که برایم سخت است از پیشم برود. مدام می گفت : «مامان از ته دلت راضی باش ! خب؟ » آخر از ته دل راضی ام کرد و رفت.  شهید محمد رضا رمضانی شهری
منبع : فهمیده های کلاس – روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.