نقشه ای برای کمک به فقیر

نقشه ای برای کمک به فقیر

يكى از باديه نشينان به در خانه امام هادی آمد و پس از ديدن ايشان با صدايى ضعيف گفت: يابن رسول اللّه من مردى از اعراب كوفه و از مواليان و محبّان جدّت على بن ابى طالب هستم، سنگينى قرض مرا از پا درآورده است و جز تو گره گشايى نمى شناسم.
حضرت متاثر شدند و ليكن خود حضرت در آن هنگام در تنگنا بودند و كمكى از دستش ساخته نبود لذا به دست خودشان ورقه اى نوشتند مبنى بر آنكه : اعرابى از حضرت مبلغ معينى طلبكار است، سپس كاغذ را به او داده گفتند: اين كاغذ را نزد خودت داشته باش و به سامرّا برو، هر وقت ديدى عده اى نزد من جمع شده اند برخيز و طلبى را كه در اين كاغذ است از من بخواه و بر من سخت بگير كه چرا بدهى ام را نپرداخته ام و تمامى دستورات مرا انجام بده. اعرابى ورقه را گرفت و هنگامى كه حضرت به سامرّا بازگشت عده اى به ديدن او آمدند كه در ميان آنان ماموران حكومت عباسى هم حضور داشتند، چندى نگذشت كه اعرابى از راه رسيد و كاغذ را نشان داده خواستار پرداخت مبلغ مذكور در آن شد، امام – (عليه السلام) – به عذرخواهى پرداخت ليكن اعرابى با اصرار خواستار پول خود بود و همچنان تاكيد مى كرد.
حاضرين در مجلس متفرق شدند و جاسوسان متوكل شتابان ماجرا را به گوش خليفه رساندند او نيز دستور داد تا سى هزار درهم نزد حضرت ببرند، وقتى كه اعرابى آمد حضرت پول ها را به او داده فرمودند: اين پول ها را بگير و بدهى خود را بپرداز و باقى مانده را خرج خانواده ات كن.
اعرابى گفت: يابن رسول اللّه بدهى من كمتر از يك سوم اين مبلغ است ليكن خداوند بهتر مى داند كه رسالت خود را ميان چه كسانى قرار دهد و پول ها را برداشته با خشنودى تمام و با خيال راحت به سوى خانواده اش رفت و همچنان براى ناجى خود امام هادى كه او را از فقر و سختى نجات داده بود دعا مى كرد.

برگرفته از کتاب زندگانی امام هادی (عليه السلام) تالیف باقر شریف قرشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.