شهید علی نصیرزاده

مبارزه ما مبارزه بر سر خاك و زمین نمی باشد بلكه مبارزه ما در عقیده مان می باشد و این اعتقاد و ایمان ماست كه دشمنان را به لرزه افكنده و آنان را به تكاپو انداخته است. شهید علی نصیرزاده

در یكى از شبها – در سال 1362 – ما كه با بچه‏ها در سنگر نشسته بودیم، محمدى – راننده گریدر – از ما پرسید: «راستى! شما وقتى به سوى جبهه حركت مى‏كنید، از خانواده چه‏طور خداحافظى مى‏كنید؟» گفتیم: مى‏گوییم خداحافظ، یا به امید دیدار! و اهل خانه پشت سر ما آب مى‏ریزند.‌» محمدى گفت: «مى‏دانید، من همیشه لحظه حركت به سوى جبهه، مثل شما مى‏گفتم خداحافظ؛ ولى این دفعه احساس عجیبى داشتم و ناخداگاه گفتم: این دفعه آخرى است كه با پاى خود به خانه آمدم!» چند روز بعد، در حالى كه مشغول زدن جاده بودیم، بچه‏ها براى نماز و استراحت، محل كارشان را ترك كردند؛ اما محمدى هنوز داشت كار مى‏كرد كه ناگهان در حال دورزدن، خمپاره به او اصابت كرد. وقتى بچه‏ها محمدى را از ماشین پایین مى‏آوردند، لبخند زیباى رضایت‏بخشى روى لبانش بود و ما تازه معناى حرفهاى چند شب قبل او را فهمیدیم. شهید محمدي
منبع : راوى: على‏اصغر حشمتى، ر. ك: خاكریز و خاطره، ص 83 و 84

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.