از همه آینه ها زلف رها کرده تری از همه آینه ها زلف رها کرده تری می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه لوح محفوظ خدا! آینگی کن یک صبح که جهان پر شده از آتش و کفر و کینه