دنيا چنين است ک ميبيني، خوبيهاي آن ناپايدار و فريبهايش بسيار. بر ناگواريهايش صبر کن و از فريبهايش روي گردان و همواره خود را براي آخرت آماده کن شهيد حسين بديهيان |
|
خاطره
قبل از عمليات به ديدن عباس رفتم به غير از او كسي داخل سنگر نبود. در حالت چهرهاش نورانيت زيادي ميديدم، اصلاً نميتوانستم به خودم اجازه دهم كه با او شوخي كنم. از لحن صحبتهايش دانستم كه دلش جاي ديگري است به او گفتم: «امروز با روزهاي ديگر فرق داري، حلالم كن. من چيزي ميبينم كه خودت نميبيني، اگر شهيد شدي مرا هم شفاعت كن.» با هر زحمتي بود از او قول شفاعت گرفتم، اما خودش چيزي نميگفت، پرسيد: «معلوم نيست امروز چه ميگويي؟! برو زمان ديگري بيا.» ولي آنقدر اصرار كردم كه گفت: «اگر كاري از دستم برآمد، چشم!» او روزي ديگر با يكي از دوستان به بهشت زهرا رفته بود، در آنجا كنار مزار شهيد اقاربپرست ايستاد و چند دقيقهاي به قاب عكس و قبر او خيره شد و همانجا مبهوت ماند. آن موقع خيلي معنايش را نفهميدم تا روزي كه او را در همانجا به خاك سپردند. شهید عباس كريمي |