دلنوشته_انتظار
✍و سالهاست…
که تو…همان تنهاترین سفیدپوش سرزمین ابراهیمی….
❣#سلام …
حج ات مقبول..؛ آرام دل بی قرار ما
❄️عید، شده…
و چشمانمان دوباره بغض آلود است…
تنهایی تو….یک طرف
و زمین گیری ما، از سوی دیگر… راه پروازمان را، مسدود کرده است…
که قربان هم با همه عظمتش، قربانی کردن نفس مان را، به ما نیاموخته است!
❣پرواز…بدون تو…آرزويي محال است!
تویی؛ که ماجرای سربریدن همه زنجیرهای زمین را…خوب میدانی.
تویی که راه سبک شدن بالهایمان را، در سینه ات، جای داده ای…
و ما بدون تو…
نه سربریدن تعلقاتمان را آموخته ايم…
و نه رها شدن از زمین، برای پروازهاي بلند را تجربه کرده ايم….
❄️ساده بگویم یوسف؛
زمین… با همه عظمتش، بدون تو… گودالي تنگ و تاریک است…
و ما خسته تر از همیشه… فقط برای ملاقات هیبت حیدری ات، لحظه شماری می کنیم…
❣حج ات مقبول ؛ تنها ذخیره زمین!
یک نخ از جامه احرامت… جان غبار گرفته ما را، آرام می کند….
❣غریب ترین حاجی هر ساله ؛
کاش بیاموزیم …
پیش پایت… همه زنجیرهای وجودمان را،
سر ببریم…
تا بیابیم.. آنچه را که قرنهاست در حسرتش، زمین گیر شده ايم!