خدای ناخواسته، نکند که حقها در حقّانیّتشان از هم جدا باشند، ولی باطلها در باطلشان متّحد. شهيد علي اصغر فيروز يار |
|
در یكى از شبها – در سال 1362 – ما كه با بچهها در سنگر نشسته بودیم، محمدى – راننده گریدر – از ما پرسید: «راستى! شما وقتى به سوى جبهه حركت مىكنید، از خانواده چهطور خداحافظى مىكنید؟» گفتیم: مىگوییم خداحافظ، یا به امید دیدار! و اهل خانه پشت سر ما آب مىریزند.» محمدى گفت: «مىدانید، من همیشه لحظه حركت به سوى جبهه، مثل شما مىگفتم خداحافظ؛ ولى این دفعه احساس عجیبى داشتم و ناخداگاه گفتم: این دفعه آخرى است كه با پاى خود به خانه آمدم!» چند روز بعد، در حالى كه مشغول زدن جاده بودیم، بچهها براى نماز و استراحت، محل كارشان را ترك كردند؛ اما محمدى هنوز داشت كار مىكرد كه ناگهان در حال دورزدن، خمپاره به او اصابت كرد. وقتى بچهها محمدى را از ماشین پایین مىآوردند، لبخند زیباى رضایتبخشى روى لبانش بود و ما تازه معناى حرفهاى چند شب قبل او را فهمیدیم. شهید محمدي منبع : راوى: علىاصغر حشمتى، ر. ك: خاكریز و خاطره، ص 83 و 84 منبع کلام شهدا:سايت وصيت |