شهید مدافع حرم حجت الاسلام پورهنگ رحمة الله علیه
به خدا خیلی سخته!!
برای هیئت آشپزی میکرد
حاج عزیزالله هم میگوید: «حاج محمد پورهنگ بسیاری از اوقات عبا و عمامه نمیگذاشت که بتواند در هر جایی راحتتر خدمت کند. حاجی خوب آشپزی میکرد. وقتی میشنید هیئتی آشپز ندارد، میگفت من غذای هیئت را میپزم. میگفتیم حاجی شما روحانی هستی، نباید پای دیگ بایستی. میگفت در مجلس عزای سیدالشهدا(علیه السلام) هر خدمتی افتخار است. بعد لباسش را درمیآورد و با خنده میگفت عمامه و عبا را هم درمی آورم که دیگران ناراحت نباشند.» .
.
وقتی حاج عزیزالله تعریف میکند که دامادش همه عزاداران هیئت را غذا میداد و خودش گرسنه به خانه میرفت تا همراه همسرش غذا بخورد، نگاه پرغصه دختر محجوب و باشرم و حیایش به زمین دوخته میشود. پدر و مادر حاج محمد سالهاست به رحمت خدا رفتهاند. .
.
عمه دوقلوها که از عشق برادرش نسبت به همسرش میگوید، زینب خانم بغض سنگینی را که توی گلویش نشسته، به سختی فرو میخورد: «برادرم آنقدر عاشق خانمش بود که هیچوقت فکر نمیکردم بتواند از او دل بکند و به سوریه برود. همیشه میگفت آبجی بچهها نفس من هستند ولی زینب را از بچهها هم بیشتر دوست دارم!» .
.
آزادسازی حلب بر همه آزادگان جهان مبارک
.
کانال سیره علما @sireolama