گفتم مى آيى

گفتم مى آيى

گفتم مى آيى، کو چه ها را آب پاشيدم

شب باسياه خويش درپس کوچه هاگم شد

هر چند بيتو زندگى،  مرداب ماندن بود

در قاب عمرم انتظارى کهنه مى رقصيد

امشب تمام آنچه مى بايست،  من کردم

  گلدان نور آوردم،  عطر ناب پاشيدم

بر ذهن تار آسمان،  مهتاب پاشيدم

من بذر نيلوفر بر اين مرداب پاشيدم

تصويرهاى تازه بر اين قاب پاشيدم

بايد بيايى! کوچه ها را آب پاشيدم

محمد رضا تقى دخت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.