انديشه توفانى

انديشه توفانى

چيست اى يار،  در انديشه ى توفانى تو

بى توديرى است دلم… آه، دلم ميگيرد

بى توهرلحظه ى هر روز، دعايم اين است

خلوتى کرده فراهم نگهم،  تا شايد

نذرکردم که اگر آمدى اى دوست، کنم

شعرهايى که نخواندم،  همه تقديم تو باد

باز اى يار،  خدا را،  غزلى تازه بگو!

  سينه،  لبريز شد از شور غزلخوانى تو

که گرفته است به ياد دل بارانى تو

کاش، ايکاش شودجاده، چراغانى تو!

برود در دل آيينه به مهمانى تو

همه ى دار وندارم را،  قربانى تو

حرفهايى که نگفتم، هم ارزانى تو!

و بگو چيست درانديشه توفانى تو؟!

على اصغر سيد آبادى

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.