تقديم به آبروى آفرينش آقا امام زمان

تقديم به آبروى آفرينش آقا امام زمان

ادريس عشق،  آينه دار جلال تو

ازجذبه يکلام تومسحور، صد کليم (ع)

شرمنده شد مسيح نجابت در آسمان

داوود(ع) پردهاى ز مقام تو را نواخت

خضر(ع) است جرعه نوش مِيِستان آن دو چشم

ايّوب(ع) هم شکيب تو را آه ميکشد!

کارهزار يوسف صادق کند،  عزيز!

اشکى فرو چکيد ز چشمت،  بهار شد

چشمان تو دو نقطه ى هستيست،  نازنين!

نبض زمان به حرمت نام تو ميتپد

پرميکشد به غمزه ى چشم توکهکشان

دشت غزل بهارترين ميشود، اگر

  لقمان عقل کيست به پيش کمال تو؟

اعجاز مى کند سخن بى مثال تو!

از ارتفاع منزلتِ بى زوال تو

آتش گرفت زخمه اش ازشور وحال تو

تسنيم ديگرى ست دراشک زلال تو

يعقوب اشک، شعله وراز ابتهال تو

يک چشمه از تجلّى صبح جمال تو

باغ بهشت، سبز شد از بوى شال تو

خورشيدچيست؟ عکس ظريفيزخال تو!

هر روز،  روزگار تو هر سال، سال تو

هفت آسمان گره زده خود را به بال تو

از آن کند عبور غزال خيال تو

نعمت ا… شمسى

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.