طلوع

طلوع

به چشم من ببخش آسمانى

بيا وماه لحظه هاى من باش

بهار من که بيتو، بى تو، بى تو

بيا وبرگ زيستن بياور

تو را به انتظار ميسرايند

تويى که کوله باردستهايت

  افق افق،  طلوع ناگهانى

دراين هزارويک شب کتانى

خزانى ام، خزانى ام،  خزانى

براى اين درخت استخوانى

تمام سبزه هاى ارغوانى

پر است از خدا ومهربانى

عليرضا فولادى

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.