غزل انتظار

غزل انتظار

نگذار مردابى شويم اى روح دريايى

ديگر دلم سير است از دلهاى پا درخاک

حتى بهاران بوى غربت ميدهد اينجا

خورشيد من!لطفى که برخيزد دلم از خاک

سرشار خواهد شد زمين از مهربانيها

با بارش دست تو در آدينه ى موعود

  ما را ببر با جذبه ى موجى تماشايى

ديگر دلم سير است از دلهاى دنيايى

دور از تو ميخوانند گلها. شعر تنهايى

صبحيکه ميخواهى نقاب ازچهره بگشايى

لبريز خواهد شد جهان از عشق وزيبايى

از برق چشمان تو در آن صبح رؤيايى

رضا معتمد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.