کشـيده جـذبه چشـمانت، مـرا به خلوت بيداران | نـثار مـقدم سـبزت بـاد، شکوفـه هاى گل باران | |
خوشم به جرعه اى از آن مى، که در کلام تو مى جوشد | کم از کرامـت دريـا نـيست، نـم پيـاله هشياران | |
چه روزهـاى غـريبى را، در انـتظار تـو سـر کرديم | طـنين غـربت مـا را داشـت، صداى طبل عزاداران | |
درون سـيـنه يـارانت، زلال عـاطفه مـى جـوشد | ودر ادامـه يک بـيعت، فـتاده دسـت عـلمداران | |
بـه يـمن نـام بـلند تـو، در ايـن سپيـده نورانى | قـلم بـه دسـت شقايقهاست، علم به دوش سپيداران |