شهيد مهدي بخشايش


 ای معلّمان مملکت و امیدهای آیندۀ مملکت برای شکوفایی نونهالان انقلاب، آیا می‌دانید که پرورش‌دهندۀ نسلی از انقلاب هستید که فردا سنگینی ادامۀ راهِ انقلاب و مسئولیّت طاقت‌فرسای خونِ شهدا بر عهدۀ آن‌هاست؟ پس خود دانید که چگونه با این عزیزان و غنچه‌های نوشکفته رفتار کنید و چگونه پیام حقیر را به آن‌ها برسانید که خوب درس بخوانند و از همین اوّلِ زندگی، دل‌هایشان را که صاف و صیقلی است، با خواندنِ قرآن و دعا [و] عمل به احکام اسلام، همچنان صاف نگه دارند و قدرِ زندگی کردن در زیرِ چترِ اسلام را بدانند.
شهيد مهدي بخشايش

 برادرش دو سال بود نامزد كرده بود. پدرزنش گفته بود «ما توى فاميل آبرو داريم. تا يه ماه ديگه اگر عقد كردى كه كردى، اگر نه ديگه اين طرف ها پيدات نشه.»
خرج خانه با على بود. پول عقد و عروسى نداشت. محمد رفت با پدرزن على حرف زد. قرار عروسى را هم گذاشت. تا شب عروسى، خود على نمى دانست. با مادر و خواهرش هم آهنگ كرده بود.
گفته بود «داداش بويى نبره.»
با پول پس انداز خودش كار را راه انداخته بود.
شهید بروجردی
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی
منبع کلام شهدا:وبلاگ سرداران عشق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.