ما از مرگ نمیهراسیم، اما میترسیم که بعد از ما، ایمان را سر ببرند. و اگر دل از سوختن برگیریم، روشنایی نابود شود و جای خود را دوباره به شب بسپارد، پس چه باید کرد؟! شهيد مهدي رجب بيگي |
|
هفده سالش كه شد ازدواج كرد; با دختر خاله اش. عروسيش خانه پدرزنش بود; توى برّ بيابان. همه را كه دعوت كرده بودند، شده بودند پنج شش نفر. خودش گفته بود «به كسى نگوئيم سنگين تره!» همسايه ها بو برده بودند محمد از رژيم خوشش نمى آيد. مى گفتند «پسر فلانى خراب كاره» عروسيش را ديده بودند. گفته بودند «ازدواجش هم مثل مسلمون ها نيست.» شهید بروجردی منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی منبع کلام شهدا:اسك دين |