شهيد خير الله جهان ديده

خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راهشان گام نزنند؟! نکند شیطانهای کوچک با خون اینان خان شوند؟
نکند جان مایه ها، برای بی مایه های دون، سرمایه مقام شود. نکند زمین خونرنگ به تسخیر هواداران نیرنگ در آید. نکند شهادت اینها پایگاه «دنائت» آنها بشود!؟ نکند میوه درخت فداکاری اینان را صاحبان ریاکاری بچینند؟!
نکند جنگ یارانمان به چنگ فرنگی مسلکان افتد!؟ نکند خونین کفنان در غربت بمیرند تا «خویش باوران غرب» کام گیرند!؟
خدایا! ماندن چقدر دشوار است و در غربت زمین، بی یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است.
شهيد مهدي رجب بيگي

 با تنی چند از همرزمان، با قایق در حال حركت برای انجام عملیات بودیم. به ناگاه انفجاری رخ داد و تركشی به چشم فرمانده (برادر خیرالله جهان‌دیده) خورد و خون از آن جهش كرد.
همه نگران بودیم؛ ولی ابهت او اجازه نمی‌داد، بدون دستورش قایق را نگه داریم. با اشاره و جمله‌ای ناقص از او خواستم برگردیم. با آرامشی كه از خود نشان می‌داد، پاسخم را داد؛ یعنی از برگشتن نباید حرف بزنم.
یك چشمش را گرفته بود و از چشم دیگرش اشك می‌ریخت. قایق به سرعت پیش رفت و او آن شب را تا صبح به فرماندهی افراد دسته خود پرداخت. صبح كه شد به اصرار فرمانده بالاتر، عقب برگشت تا معالجه شود؛ اما بعد از دو ساعت، باز او را در جمع خود دیدیم، پرسیدم: «چرا برگشتی؟» گفت: «چرا برنگردم؟ یك تركش ناقابل كه نمی‌تواند ما را برگرداند. تركش را در آوردند. باور كن با چشم دیگرم همه چیز را می‌بینم.‌»
خیر الله تا آخر عملیات با همان وضع با ما بود
شهيد خير الله جهان ديده
منبع : . راوي: خدارسان زاهدی، ر.ك: خفته بيدار، ص45 و 46.
منبع کلام شهدا:وبلاگ مسافران كربلا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.