شما چه فكر ميكنيد؟! آيا تحت چه شرايطي استعمارگران و دشمنان زخمخوزده ما حاضرند به جاي مخالفت و خصومت به حمايت از ما برخيزند؟ آيا جز با نفي همه خواستههايي كه تا كنون در راهشان جنگيدهايم و قرباني دادهايم؟ شهيد سيد عبد الرضا موسوي |
|
در عمليات بدر، حاج عباس پس از سركشي سنگرهاي اطراف، به سنگر ديدهباني بازگشت. در يك لحظه با شنيدن صداي مهيبي روي زمين دراز كشيدم خوب دقت كردم تا بدانم گلوله تانك كجا اصابت كرده ، خدايا چه ميبينم؟! توي اين سنگر حاج عباس بود! او را از سنگر بيرون كشيدم. تركشي پشت سرش را متلاشي كرده بود اما چشمهايش هنوز نگران بسيجيان بود. او را داخل قايق گذاشته و با سرعت به طرف پست امداد حركت كرديم. اما ديگر فايدهاي نداشت همه چيز تمام شد … قايق آرام به طر ف اورژانس حركت كرد در حاليكه حاج عباس با چهرهاي معصوم در زير پتو آرميده بود. پيكر خوني و خيس او را داخل آمبولانس گذاشته و به سمت دوكوهه راه افتاديم و به نيت آخرين وداع، پيكر او را دور زمين صبحگاه طواف داده به سمت تهران حركت كرديم. عباس كريمي روز 23/12/1363 و در سالروز شهادت حاج همت به او پيوست و اين تاريخ براي دومين بار در خاطره لشگر 27 محمد رسول الله (ص) جاودانه شد. 2 روز بعد پيكرش در كنار مزار شهيد اقاربپرست به خاك سپرده شد و بار ديگر مسافري از جزيره مجنون به بهشت زهرا (س) ميهمان گشت. عباس کریمی منبع : خاطراتی از کتاب: دجله در انتظار عباس منبع کلام شهدا:سايت ابر و باد |