شهيد حسين خادم الرضا

آنان كه به دنبال هوسها و شهوات و عيش و خوشيها و آنان كه به دنبال فرهنگهاي الحادي و فساد استعماري و بي‌حياتي و بي‌شرمي مي‌روند، و آنان كه به هر طريق احتكار و گرانفروشي مي‌كنند و به ترويج فرهنگ غربي از راه ژورنالها و نوارها و فيلمها و كتابها مي‌پردازند، در راه شهوات دنيوي، آگاهانه و ناآگاهانه، تيشه به ريشة اين انقلاب مي‌زنند، بهوش باشند و برگردند كه اگر چنين نكنند، نفرين بر آنها باد كه با خون اين جوانهاي عزيز بازي مي‌كنند و آتش برجانمان مي‌زنند!‌ آنها از ما نبوده و نيستند. شهيد حسين خادم الرضا

 حاجي، اين آخرين حرف ماست. به امام بگو همون‌طور كه به ما گفت عاشورايي بجنگيد،‌ عاشورايي جنگيديم. سلام ما رو به امام برسون.
حاجي بي‌سيم را دست به دست كرد. دل توي دلش نبود. به التماس گفت «شما رو به خدا بي‌سيم رو قطع نكنين، حرف بزنين!»
چند روز مي‌شد كه بچه‌ها توي كانال كميل گير كرده بودند؛ بدون آب و مهمات. چند بار منطقه دست به دست شده بود. خيلي‌ها زخمي و شهيد شده بودند. جبهه داشت از دست مي‌رفت. حاجي آرام و قرار نداشت. يك‌دفعه بي‌سيم را ول كرد و زد بيرون. راه مي‌رفت و مثل مجنون‌ها با خودش حرف مي‌زد.
نمي‌خواستم حاجي در اين شرايط برود جلو. ديگر عصباني شده بود. سرم داد زد «مگه نمي‌دوني حضرت علي درباره‌ي فرمان‌ده چي گفته‌ن؟ فرمان‌ده بايد در قلب نبرد باشد،‌ جايي كه جنگ نمايان است. حالا تو هي كاري كن كه من ديرتر برسم.»
كلاش را برداشت و پريد پشت موتور كه با اكبر زجاجي بروند خط. شايد راهي براي بچه‌ها پيدا كنند.
شهید ابراهیم همت
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران
منبع کلام شهدا:سايت وصيت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.