شهيد تفحص عباس صابري

خداوندا! بهشت را دوست داریم و چون حسین(ع) و ائمه در آن ساکنند حاضریم جهنمی با شیم ولی عشق به راه حسین (ع) را از ما نگیر خدایا چه می شد حاجت مرا روز تاسوعا و عاشورا و یا بالاخره ایام دهه اول محرم برآورده می فرمودی، عشق من این است که در محرم شهید شوم، … خوش به حالتان شهداء، خوش به حالتان که سرنوشتتان معلوم شد،‌ اما ما جا مانده از قافله شما هنوز در تلاش برای رسیدن به آن قافله هستیم و انشاءالله که خداوند برگه عروج مرا امضاء خواهد کرد.

شهيد تفحص عباس صابري

او خيلي عاطفي بود و آزارش حتي به يك مورچه هم نمي‌رسيد. مسير مدرسه را آرام طي مي‌كرد و برمي‌گشت‌. اواخر دبيرستان با يك پسر رفتگر دوست شده بود و با يكديگر به مدرسه مي‌رفتند. يك بار براي او و برادر كوچكش باراني زمستاني خريديم. تا زماني كه با اين پسر رفتگر بود، باراني نو را به تن نمي‌كرد و لباس‌هاي كهنه‌اش را مي‌پوشيد. همسايه‌ها ‌هميشه مي‌گفتند: چرا بچه هاي آقاي شيرازي (پدر شهيد)لباس كهنه مي‌پوشند؟ آن زمان در گرگان زندگي مي‌كرديم و وضع مالي ‌نسبتا خوبي داشتيم، ولي اين گونه رفتار مي‌كرد. صیاد شیرازی
منبع : شاهد یاران / روایت مادرش
منبع کلام شهدا:اسك دين

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.