من نمیخواهم آینده را ببینم، میخواهم آینده را با خون خود بسازم تا شمایان بتوانید آینده سالم و زیبایی داشته باشید. شهید سید رضا هوشمند حسینی |
|
روزهاى آخر سال 1379 ش (سال امام على علیه السلام) بود. در منطقه جنوب با عراقیها در خاك عراق، بهطور مشترك در حال تفحص بودیم. هنگام صبح براى گروهى از شهدا، زیارت عاشورا خواندیم. خیلى لذت بردیم. در بین زیارت، به ذهنم خطور كرد كه روزهاى آخر سالِ امام على علیه السلام است. بىاختیار، روضه كوچه بنى هاشم و غربت علىعلیه السلام بر زبانم جارى شد. بعد از اتمام مجلس، وقتى به تقویم نگاه كردم، متوجه شدم روز مباهله است؛ روز افتخار پنج تن آل عبا، و نیز روزى بود كه حضرت على علیه السلام به سائل، انگشتر داده بود. فوراً به بچهها گفتم: «ما لشكر على بن ابى طالب علیه السلام هستیم و امروز شهید پیدا مىكنیم»؛ زیرا در آن منطقه مدتى بود كه شهید، كم پیدا كرده بودیم. شهداى عملیات رمضان در آن منطقه بودند. به امید و اعتقاد كامل، مشغول كار شدیم. اوّلین شهیدى كه پیدا شد، «عشق على» نام داشت و جالب آن كه جزو لشكر على بن ابى طالب علیه السلام بود. دوست داشتیم بدانیم افرادى كه در منطقه در عملیات شركت كرده بودند، چند نفر و كجا بودند. عجیب آنكه در جیب دومین شهید، اسامى افراد گروهانى را پیدا كردیم كه شهید شده بودند و جنازه هایشان جا مانده بود. منبع : راوى: سردار حسین كاجى، ر. ك: به سمت شقایق، ص 31 و 32 منبع کلام شهدا:اسك دين |