📚مطالعه قسمتی کتاب علی(ع) از زبان علی (ع)

ابوبکر ناراحتی مرا از چهره ام می‌خواند و هرچه تلاش می‌کرد که با خوشرویی و اظهار علاقه نظر مرا به سوی خود جلب کند. موفق نمی شد. تا اینکه یک روز مرا در خلوتی پیدا کرد و شروع کرد به عذرخواهی درباره آنچه اتفاق افتاده بود و از دلایلش برای پذیرش خلافت، سخن گفت. او به من گفت: ای اباالحسن، به خدا سوگند که این جریان از روی تبانی و اقدام و رغبت و حرص من صورت نگرفت و هیچ اعتمادی به خود نداشتم که بتوانم از پس این امر بربیایم و امور امت را آن طور که باید، اداره کنم. من از هرگونه قدرت مالی و خویشان و خاندان زیاد دستم خالی بود؛ لذا نمی توانستم از آن طريق اساس نقشه خود را استوار سازم. پس برای چه از من دل تنگ و ناراحت شده ای و آنچه شایسته من نیست، درباره من تصور می کنی و با بغض و عداوت به من می نگری؟!

من از او پرسیدم:
اگر به زمامداری علاقه و رغبتی نداشتی و بدان حریص نبودی و اطمینانی به خود احساس نمی‌کردی که از عهده آن برآیی، پس چرا آن را پذیرفتی و در جایگاه زمامداری نشستی؟!

ابوبکر در پاسخم گفت: به دلیل حدیثی بود که از رسول خدا(ص) شنیدم: «خداوند امت مرا بر گمراهی و خطا هم رأی نمی کند. و چون اجتماع امت را دیدم، از همان فرمایش پیروی کردم و هرگز گمان نبردم که اجماع امت خلاف هدایت و مبتنی بر گمراهی باشد؛ به همین دلیل تن به این تکلیف سپردم و اگر می دانستم حتی یک نفر هم از موافقت با خلافت من سر باز خواهد زد، به طور مسلم از پذیرش آن خودداری می کردم.

به او گفتم:
درباره حدیثی که از رسول خدا نقل کردی، آیا من نیز یکی از افراد این امت هستم یا نه؟
ابوبکر گفت: آری.
به او گفتم:
همچنین آیا آن گروهی که از بیعت با تو خودداری کرده اند، مانند سلمان، ابوذر، عمار، مقداد، سعد بن عباده و انصار همراه وی، از امت به شمار می آیند یانه؟
ابوبکر: آری ، همه از امت بودند.
از او پرسیدم: پس با اینکه این افراد حاضر نشدند باتو بیعت کنند، چگونه به حدیث رسول استدلال میکنی و می‌دانی که در میان امت، کسی در صلاحیت آنها خدا تردیدی ندارد و همگان اعتراف میکنند که آنان از یاران رسول خدا بوده اند و با آن حضرت رابطه خوبی داشته اند؟!
ابوبکر گفت: پس از تحقق بیعت بر من متوجه مخالفت این افراد با خلافتم شدم و ترسیدم اگر از پذیرش خلافت سر باز زنم و خود را کنار بکشم، اوضاع مسلمانان به هم خورد و حتی غالب مردم از دین خارج شوند. پذیرش این کار برایم بهتر از آن بود که امت مسلمان، به هرج و مرج گراییده و به کفر سابق خودشان برگردند. علاوه براین، فکر می کردم شما نیز دراین باره با من موافق باشید.

به ابوبکر گفتم:
بسیار خوب، ولی به این پرسش من پاسخ بده که یک فرد با داشتن چه ویژگی هایی می تواند شایسته امر خلافت شود؟
ابوبکر: شروط لازم عبارتند از: خیرخواهی امت، وفای به عهد، صراحت لهجه، استقامت و حسن سیرت، عدالت، آگاهی از کتاب و سنت ، داشتن حکمت و معرفت ، زهد و تقوا، یاری مظللومان و طرفداری از ستمدیدگان دور و نزدیک به اینجا که رسید، ساکت شد. پرسیدم:
و همچنین پیشگامی در اسلام و نزدیکی به رسول خدا ؟ ابوبكر: آری، سابقه و قرابت نیز مطرح است. از او پرسیدم:
ای ابوبکر، تو را به خدا سوگند می‌دهم، آیا در وجود خود این خصوصیات را می بینی یا در من؟
ابوبكر: البته در شما می بینم ای أباالحسن. از او پرسیدم :
تو را به خدا سوگند، آیا این من بودم که پیش از تمام امت به دعوت رسول خدا به پاسخ مثبت دادم یا تو؟
ابوبکر: شما بودید.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا من از طرف رسول خدا به ابلاغ و خواندن سوره برائت در موسم حج و اجتماع بزرگ امت در مکه مأمور شدم یا تو؟
ابوبكر: شما مأمور این کار شديد.

از او پرسیدم: ای ابوبکر، تو را به خدا سوگند، آیا هنگام خروج رسول خدا از مکه به مدينه در شب هجرت، من با جان خویش آماده فداکاری برای حفظ جان وی شدم یا تو؟
ابوبکر: شما.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، مطابق حدیث رسول خدا در روز غدیر، من مولای تو و تمام مسلمانانم یا تو؟
ابوبكر: شما

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا ولایت من به دلیل آیه انفاق انگشتر، در کنار ولایت پروردگار متعال و ولایت رسول خدا واقع شده یا تو؟
ابوبكر: ولایت شما.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، مقام وزارت رسول خدا همچنان که هارون از طرف حضرت موسی داشت، برای تو بود یا من؟ابوبکر: برای شما بود.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا با تو و فرزندان و خانواده تو در برابر مسیحیان، مباهله کرد یا با من و فرزندان و خانواده من؟
ابوبکر: با شما و فرزندان و خانواده شما.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا آیه تطهیر درباره من و خانواده و فرزندان من نازل شد یا برای تو و خانواده تو؟
ابوبکر: برای شما و خانواده شما نازل شد.

از ابوبکر پرسیدم:
تورا به خدا سوگند، آیا رسول خدا در لوای کسا برای تو و خانواده و فرزندان تو دعا کرد یا برای من و خانواده و فرزندان من دعا کرد که «خداوندا، اینان اهل بیت من هستند. آنان را به سوی خود رهنمون ساز و نه به سوی آتش»؟
ابوبکر: برای شما و اهل بیت و فرزندان شما دعا کرد.

از او پرسیدم: تو را به خدا سوگند، آیا مراد از آیه 《يُوفونَ بالنَّذر ويَخافونَ يوماً كانَ شَرُهُ مُستطيراً》
آنها به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شر و عذابش گسترده است می ترسند، من هستم یا تو؟
ابوبكر: آیه درباره شماست.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا تو آن جوانمردی هستی که از آسمان برای او ندای《لا سَيف إلّا ذوالفقار ولا فتى الّا علی سر داده شد یا من؟
ابوبکر: برای شما بود.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا و در جنگ خیبر، پرچم را به دست تو سپرد تا آنکه خداوند پیروزی را نصیب مسلمانان ساخت یا به دست من پرچم را سپرد؟
ابوبکر: به دست شما داد.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا در جنگ خندق تو با کشتن عمرو بن عبدود غم و اندوه را از رخسار رسول خدا و سایر مسلمانان برطرف کردی یا من؟
ابوبکر: شما بودید

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا تو مورد اعتماد رسول خدا و مأمور ابلاغ پیام آن حضرت به جنیان شدی یا من؟
ابوبكر: شما این مأموریت را بر عهده داشتیم

از او پرسیدم
تو را به خدا سوگند، باتوجه به کلام رسول خدا که فرمود: «من و تو از زمان حضرت آدم تا عبدالمطلب در تمام طبقات حلال زاده بوده ایم و هیچ شبهه ای در گذشته ما وجود ندارد»، آیا من از حضرت آدم تا زمان پدرم، گذشته پاکی دارم یا تو؟
ابوبكر: شما چنين هستيد.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا مرا انتخاب کرد و دخترش فاطمه را به همسري من برگزید و فرمود: «خداوند در آسمان فاطمه را به همسری تو درآورد» یا تو را؟
ابوبکر: شما را برگزید.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا من پدر حسن و حسین، دو نواده و دو گل خوش بوی رسول خدا به هستم که فرمود: «حسن و حسین سرور جوانان بهشتی اند و پدرشان از آن دو بهتر است” یا تو؟
ابوبكر: شما هستید.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا برادر تو مزین به دو بال است که در بهشت با فرشتگان پرواز می کند یا برادر من؟
ابوبكر: البته برادر شما.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا من بدهی‌های رسول خدا ای را تضمین کردم و در موسم حج به همگان اعلام کردم که پرداخت تمام بدهی‌ها و وعده های آن حضرت را تعهد میکنم یا تو؟
ابوبكر: شما تضمین کردید.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا وقتی که برای رسول خدا مرغ بریان شده ای هدیه آوردند و آن حضرت از خدا خواست: «خدایا، محبوب ترین بندگان خود را برسان تا در خوردن این غذا با من همراهی کند»، من رسیدم یا تو؟
ابوبكر: شما رسیدید.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا در راستای عمل به سفارش های قرآن، مرا به جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین، مژده داده است یا تو را؟
ابوبکر: به شما چنین بشارتی داده است.
از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا این گفته رسول خدا که «علی بهتر از همه شما به قضاوت مسلط است»، درباره توست یا من؟
ابوبکر: درباره شماست.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا در زمان حیات خود به یارانش فرمود که مرا با عنوان «امیرالمؤمنین» سلام دهند یا تو را؟
ابوبکر: درباره شما فرمود.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا آخرین کلام رسول خدا را من شنیدم و متولی غسل و دفن آن حضرت شدم یا تو؟
أبوبكر: شما بودید.

از او پرسیدم: تو را به خدا سوگند، آیا تو از نزدیکان رسول خدا بودی یا من؟
ابوبکر: شما بودید.

از او پرسیدم: تو را به خدا سوگند، آیا تو آن کسی هستی که به وقت تهیدستی، خدا به او دیناری ببخشید و جبرئیل با او معامله کرد و رسول خدا و فرزندانش میهمان وی شدند یا من؟
در اینجا ابوبکر گریست و گفت: شما هستید.

از او پرسیدم:
تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا در هنگام پاک سازی کعبه از بت ها، تو را بر روی دوش خود بلند کرد و بت‌های کعبه را شکست یا مرا؟
ابوبكر: شما را بر دوش خود بلند کرد.

از او پرسیدم: تو را به خدا سوگند، آیا این کلام رسول خدا که فرمود: «تو صاحب پرچم من در دنیا و آخرتی»، در حق من بود یا درباره تو؟
ابوبکر: درباره شما بود.

از او پرسیدم: تو را به خدا سوگند، هنگامی که رسول خدا دستور داد به جز یک درب، تمام درهایی که از خانه نزدیکان و اصحاب به مسجد باز میشد بسته شود، آیا آن درب خانه من بود یا درب خانه تو؟
ابوبكر: درب خانه شما بود.

از او پرسیدم: تو را به خدا سوگند، بنا بر آیه《أ أشفَقتُم أن تُقَدّموا بَين يَدَي نَجواكُم صَدقات》(آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری کردید؟) آیاتو بودی که پیش از سخن گفتن با رسول خدا صدقه دادی یا من؟
ابوبکر:شما بودید.

از ابوبکر پرسیدم تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا درباره من به فاطمه فرمود که «تو را به ازدواج کسی در آوردم که اولین مؤمن است و اسلامش بر سایر مردم برتری دارد»، یا در حق تو فرمود؟
ابوبکر: در حق شما بود.

از او پرسیدم: تو را به خدا سوگند ای ابوبکر، آیا در روز جنگ بدر برسر چاهی که جنازه کافران در آن ریخته شده بود، تو بودی که فرشتگان هفت آسمان بر او سلام کردند با من بودم؟
ابوبكر: شما بودید.

و این چنین بود که من سوابق خودم را می شمردم و او به یکایک آن ها اعتراف می کرد. در پایان به او گفتم: این امتیازها که برشمردم و دیگر امتیازهایی که بدان اشارت نکردم، هریک دلیلی بر شایستگی من برای خلافت رسول خدا است . پس دلیلش چیست که به خدا و رسول خدا و دین الهی توجهی نکردی و باآنکه شروط حاکمیت براهل دین خدا را نداشتی، زمامداری شان را بر عهده گرفتی؟
ابوبکر با گریه گفت: راست گفتی ای اباالحسن. به من مهلت بده تا امشب در کار خود و درباره حرف های تو تأمل کنم. به او گفتم:
هرچه می خواهی فکر کن ای ابوبکر.

📚کتاب علی از زبان علی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.