✅ آینه از فرط تجلی شکست!
قـطــره کـجـــا، راه بــه دریــا بــَرد؟
اسـم کـجا پی به مسمّی برد؟
هستی ظل بسته به نورست، نور
سایه کـه بـی نـور نـدارد ظـهـور
تا که زدم غـوطه به دریای فکر
تـا بـه کـف آرم دُرِ نایاب بکر
هــاتــفـی از عالم لاهــوتــیـان
آمـد و رو کـرد بــه نـاسـوتــیــان
گــفــت: خـداونــد عـلـیـم و غفور
قصد تجلی چو نمود و ظـهور
تــاب نــیـاورده و از پــا نـشـســت
آیــنـه از فـرط تـجـلّی شکست!
ذکـر مَـلـک شد پـس از آن از محن
ای همه هستی به فدای حسن
🔸برگرفته از شعر استاد محمدعلی مجاهدی
@FARES_ir