سردار شهید ((حاج محمد ایراهیم همت))

سردار شهید ((حاج محمد ایراهیم همت))

از شناسايي آمده بود. منطقه مثل موم توي دستش بود. با رگ و خون حسش مي‌كرد. دل ‌مي‌بست و بعد مي‌شناختش. اصلاً به خاطر همين بود كه حتي وقتي بين بچه‌ها نبود، از پشت بي‌سيم جوري هدايتشان مي‌كرد كه انگار هست. انگار داشت آن‌جا را مي‌ديد. عشق حاجي به زمين‌ها بود كه لوشون مي‌داد،‌ لخت و عور مي‌شدند جلو حاجي.
دفترچه‌ي يادداشتش را باز مي‌كرد. هرچي از شناسايي بهش مي‌رسيد،‌ توي دفترچه‌اش مي‌نوشت، ريز به ريز. حالا داشت براي بقيه هم مي‌گفت. اين كار شب تا صبحش بود. صبح هم كه ساعت چهار،‌ هنوز آفتاب نزده،‌ مي‌رفتيم شناسايي تا نه شب. از نه شب به بعد تازه جلساتش شروع مي‌شد. بعضي وقت‌ها صداي بچه‌ها در مي‌آمد. همه كه مثل حاجي اين‌قدر مقاوم نبودند.

#یادش_باصلوات

? @ebrahimhemmat_ir
#الله_اڪبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.