لطيفه3

لطيفه
شيخ بهائى در كشكول نقل كرده مردى كه نامش آزاد مرد بود، پيش ‍ حجاج از او باد صدادارى خارج شد، پس شرمنده گشت ، حجاج خواست خجالت او را رفع و جبران كند، گفت : ماليات را از تو برداشتم ، آيا حاجت او را حجاج يك عربى را احضار كرده بود كه او را به قتل برساند، آن شخص گفت : اين عرب را به خاطر من ببخش و او را نكش ، حجاج هم عرب را ببخشد، آن عرب بيرون كه آمد، مقعد اين شخص را مى بوسيد و مى گفت : پدرم به فداى مقعدى كه ماليات را بردارد و يك اعدامى را از مرگ نجات بخشد، مدح و ثنا بر هيچ كس سزاوار نيست جز بر اين مقعد. (10)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.