دانى كه چرا طفل به هنگام تولد |
با ضجه و بى تابى و فرياد و فغانست . |
با آنكه برون آمده از مجلس زهدان |
و امروز در اين عرصه آزاد جهانست . |
با آنكه در آنجا همه خون بوده خوراكش |
وينجا شكرش در لب و شيرين به دهانست . |
زانست كه در لوح ازل ديده كه عالم |
بر عالميان جاى چه ذل و چه هوانست . |
داند كه در اين نشئه چه ها بر سرش آيد |
بيچاره از آن لحظه اول نگران است . |