ما از سر تقصير و خطا در نگذشتيم (75)
آن گروهى كه بتحقيق زاهل نظرند |
بود و نابود جهان را به جوى هم نخرند |
پاك مردان خدا را كه تو بينى بجهان |
ز سراى دگر و شهر و ديار دگرند |
قوم باقى طلبان بين كه در اين دار فنا |
در تعجب شده بر خلق جهان مى نگرند |
جان فداى ره جانان كه بخلوتگه دوست |
همگى يك جهت و يكدل و بى پا و سرند |