ذكر (( يا قديم الاحسان )) او را نجات داد؟
ابو جعفر نيشابورى روايت كرده كه جوانى بود كه پيوسته مى گفت : (( ((يا قديم الاحسان احسن الى با حسانك القديم )) ))
سبب اين ذكر را پرسيدند گفت :
من پيش از اين مدتى لباس زن مى پوشيدم و با زنها در مجالس عروسى و وليمه شركت مى كردم ، تا اينكه در مجلس عروسى اميرى حاضر بودم ، وقتى كه مجلس به پايان رسيد، خواستند اهل مجلس بيرون روند، خادم صدا زد مجلس را ببنديد به جهت اينكه گوهر گرانبهائى مفقود شده بايد تمام اهل مجلس را تفتيش نمائيم ، من از شنيدن اين واقعه به حالتى گرفتار شدم كه از بيان آن عجزم ، شروع كردم به تفتيش اهل مجلس ، اشكار ديدم از وى به من الهام شد كه بگو: (( ((يا قديم الاحسان احسن الى باحسانك القديم )). ))
اين ذكر را مكرر مى نمودم و عهد كردم كه اين حالت را به كلى ترك نمايم ، كمى ماند كه به من برسند، ناگاه صدائى بلند شد كه به مردم متعرض نشويد كه گوهر گم شده پيدا گرديد، من از شدت فرح و شادى چيزى نمانده بود كه بميرم ، لذا از آن موقعه اين ذكر شريف را مداومت مى نمايم (100)