#من_خشن_نیستم
✍ خسته به خانه رسیدم. ناهار پیش از رسیدنم آماده و سفره چیده شده بود؛ سپاسگزاری کردم و خوردم. او پای اجاق گاز بود و پیاز و سیبزمینی سرخ میکرد، و از کتاب فارسی میخواند و پسرم دیکته مینوشت. لابهلای واژههایش برایم میگفت که به خاطر میهمانی امشب، زودتر خرید رفته و باید تا رسیدن ميهمانها همه چیز آماده باشد؛ باز سپاسگزاری کردم و ظرفها را در ظرفشویی گذاشتم و روی کاناپه غش کردم!
👀 بیدار که شدم، سالاد درست میکرد و آهسته با بچه ریاضی کار میکرد. جابهجا شدم و نگاهی به قوری و کتری انداختم و مطمئن شدم که چای آماده است! بلند شدم و دو تا چای خوشرنگ ریختم و با هم خوردیم. گفت که امروز خیلی خستهام! گفتم شرمندهام و سپاسگزار! پس از کمی خوش و بش لیوانها را شستم و پرسیدم الان چه کار داری؟ گفت چندان کاری نمانده! فقط کاش ميهمانها زودتر بیایند تا بیشتر دورِ هم باشیم. با کمی شرمندگی رفتم سراغِ کامپیوترم. همچنان که به دنبال خبرها بودم، میشنیدم که او و پسرم در واحد چند ١٠ متریمان پنالتی میزنند و…
🔔 کمی که گذشت، گفت پسرم بس است، امروز خستهتر از همیشهام! باید ناهار فردای برادرت را نیز آماده کنم!
زنگ به صدا درآمد و میهمانان یکی پس از دیگری وارد شدند و او با تلاش برای پنهانکردن خستگیاش با گشادهرویی به آنان خوشامد میگفت. بشقابها را پیش میهمانان میگذاشتم و میوه و شیرینی تعارف میکردم و او در آشپزخانه یک چشمش به اجاق گاز بود و یک چشمش به پذیرایی من و همه اندیشهاش به بهترین پذیرایی ممکن.
🍱 سفره را پهن کردیم و شام آورده شد و چیدمان با مدیریتش کامل شد. مانند عقاب بالای سفره میچرخید تا چیزی کم نباشد و گوش به زنگِ میهمانان که نکند چیزی بگویند یا چیزی بخواهند و یا… شام خورده شد. میهمانان از او و من سپاسگزاری میکردند و من شگفتزده از اینکه چرا من!؟ ظرفها که جمع شد، بهسرعت سراغ تنها کاری که بلدم ،رفتم و شستن را آغاز کردم. چند تن از خانمها آمدند و گفتند: ای وای زشت است! چرا شما!؟ ما خجالت میکشیم! اصلاً امکان ندارد! و… مردها هم که بر کاناپهها لم داده بودند، به شوخی و جدی تیکه میانداختند و بلند بلند میخندیدند! ریشخند آنان برایم پذیرفتنیتر بود تا خجالت خانمها و زشتبودن کار من در نگاه آنان! به یاد مادرم افتادم که یک بار با دیدن ظرف شستنم گفت خیلی زشت است! مرد که نباید ظرف بشوید! و من به یاد ميهمانیهایی افتادم که او یک تنه چند ١٠ تن را مدیریت میکرد و پدرم….
🔺خشونت در حق زنان، گاهی بی صداترین خشونت هاست…. مراقب باشیم ❗️
@unity_story