| صياد ازل كه دانه در دام نهاد |
| صيدى بگرفت و آدمش نام نهاد |
| آمد سحرى ندا زميخانه ما |
| كاى رند خراباتى و ديوانه ما |
| برخيز كه پر كنيم پيمانه ز مى |
| زان پيش كه پر كنند پيمانه ما |
| اى بى خبر اين جسم مجسم هيچ است |
| و اين دائره سپهر ارقم هيچ است |
| در ياب كه در كشاكش موت و حيات |
| وابسته يك دميم و آن هم هيچ است |
| از منزل كفر تا بدين يك نفس است |
| از عالم كفر تا يقيين يك نفس است |
| اين يك نفس عزيز خود خوش مى دار |
| چون حاصل عمر ما همين يك نفس است |
بیاد امام زمان مظلوم و غریبم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

