دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی

دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی
چشمم به ره عاطفه خشکید ؛ کجایی؟؟
با شِکوه ی من چهره ی آدینه ترک خورد
از سوی تو اما نه تبسم ؛ نه ندایی
از بس که در اندیشه ی تو شعله کشیدم
خاکستر حسرت شده ام ؛ نیست دوایی؟

شاعر: کتایون شیخی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.