| يكى قطره بارانى ز ابرى چكيد |
| خجل شد چو پهناى دريا بديد |
| كه جايى كه درياست من كيستم |
| گر او هست حقا كه من نيستم |
| چو خود را به چشم حقازت بديد |
| صدف در كنارش چو لؤ لؤ شاهوار |
| سپهرش بجايى رسانيد كار |
| كه شد نامور لؤ لؤ شاهوار |
| بلندى از آن يافت كان پست شد |
| در نيستى كوفت تا هست شد |
بیاد امام زمان مظلوم و غریبم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

