آمده بود خانه امام هادی علیه السلام.

آمده بود خانه امام هادی علیه السلام.
امام خوش آمد گفت.
فرمود: کیسه ای طلا به تو بدهم یا بشارت شرافت ابدی؟
گفت: پول نمی خواهم. بشارت بدهید.
فرمود:
تو را به پسری بشارت می دهم که پادشاه شرق و غرب عالم خواهد شد.
زمین را از عدالت آکنده می کند بعد از آنکه پر از ظلم شده باشد.
نرجس سرخ شد.
سرش را انداخت پایین.
با شرم پرسید: پدر این پسر؟!
شنید: پسرم حسن. همان کسی که خوابش را دیدی.
همان که جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله در عالم خواب تو را از عیسی مسیح برایش خواستگاری کرد.

📚کمال الدین، جلد2، ص423.

#نیمه_شعبان
#داستانک_مهدوی

@Elteja

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.